کد خبر: ۲۰۸۵
۲۰ آذر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

شاگرد شایسته دکتر قریب

یک روز مدیر من را به دفتر مدرسه برد و در جریان یک گفت‌وگو به من فهماند که قرار است در برنامه معرفی شاگردان برتر مدرسه، همان پسر معلم را به‌عنوان شاگرد اول کلاس معرفی کنند. مدیر گفت من می‌دانم تو شاگرد اول کلاس هستی، ولی قول بده ناراحت نشوی و این موضوع را قبول کنی. پایان سال و زمان معرفی شاگردان برتر مدرسه، با وجود اینکه من بالاترین معدل را داشتم، به‌عنوان شاگرد دوم معرفی شدم.

احتمالا شنیدن این حرف عجیب باشد که فردی بعد از گذراندن یکی‌دو ترم در رشته دندان‌پزشکی دانشگاه تهران، تغییر رشته بدهد و در رشته پزشکی عمومی ادامه تحصیل بدهد. 

این کاری است که رسول غفوریان در جوانی انجام داد. او بعد از دانش‌آموختگی از دانشگاه، به‌عنوان پزشک عمومی چندسال را در مناطق محروم تربت‌جام به طبابت رایگان خانواده‌های نیازمند پرداخت و در سال‌های بعد همین کار را در منطقه دروی مشهد انجام داد. 

او در کنار طبابت پژوهش‌های علمی و تحقیقی موفقی را در زمینه زنان و مامایی انجام داده است و به‌دلیل همین تحقیقات به عضویت جامعه پزشکان آمریکا درآمده است. در طول 50سال طبابت و تحقیق، همواره به‌دنبال حمایت از خانواده‌های محروم بوده است. 

او در آخرین اقدام خیرانه نیز عهده‌دار اجرای وصیت پدر شده و در حال ساخت مرکز مدرن ورزشی و بدن‌سازی در منطقه محروم آموزش‌وپرورش تبادکان واقع محله کوی امیردر بولوار توس است. دکتر رسول غفوریان‌مداح از آن دست خیرانی است که هیچ‌گاه برای پول کار نکرده است. به قول خودش این کمک‌کردن به محرومان را از مرحوم پدرش به ارث برده است.

 

تحصیل در دانشگاه علوم‌پزشکی تهران

دکتر غفوریان با اشاره به سابقه درخشان خانواده‌اش در رشته دندان‌پزشکی، می‌گوید: سابقه خانوادگی ما در رشته دندان‌پزشکی به زمان تأسیس مدرسه دارالفنون و به بیش از 100سال قبل برمی‌گردد. تعدادی از اعضای خانواده پدری و مادری من با رفتن به هندوستان دندان‌سازی را به‌صورت تجربی آموختند. یکی از عموهای مادرم جزو اولین شاگردان دندان‌پزشکی در مدرسه دارالفنون بود. 

با توجه به همین سابقه صدساله خانوادگی، من نیز شیفته این رشته پزشکی شده بودم. در کنکور سال1344 شرکت کردم و در رشته دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران قبول شدم. بعد از قبولی خانه‌ای در امیرآباد تهران اجاره کردم و تحصیل در رشته دندان‌پزشکی را ادامه دادم. 

بعد از یک‌سال، با وجود اینکه در این رشته پیشرفت خوبی داشتم، تحت‌تأثیر صحبت‌های مادرم این رشته را ترک کردم و تحصیل در رشته پزشکی را ادامه دادم. 

دکتر غفوریان با یادآوری آن خاطره می‌گوید: بعد از 2ترم تحصیل در رشته دندان‌پزشکی، زمانی که برای گذراندن تعطیلات تابستان به مشهد آمدم، یک‌روز همین‌طور که در ایوان خانه همراه با مادرم نشسته بودم، او از من خواست که درباره آموخته‌هایم از رشته دندان‌پزشکی صحبت کنم. من هم از مطالعات و کارهایم در دانشگاه برایش گفتم. مادرم بعد از پایان صحبت‌هایم به من گفت اگر قلب من همین الان بایستد یا دل‌درد بگیرم، تو به‌عنوان دانشجوی دندان‌پزشکی چه کاری می‌توانی برای من انجام بدهی؟ 

صحبت‌های مادرم که به اینجا رسید، نتوانستم جوابش را بدهم. گفتم من دندان‌پزشکم، پزشک که نیستم مادرجان. مادرم گفت در خانواده ما چندنفر دندان‌پزشک وجود دارد. پدربزرگت و عموهای من همه دندان‌پزشک بودند. بهتر بود که تو در پزشکی تحصیل می‌کردی. 

دکتر که بشوی، بیشتر به درد مردم محروم می‌خوری. به دلیل این صحبت مادرم و خدمت بیشتر به مردم محروم بعد از گذراندن 2ترم، رشته دندان‌پزشکی را ترک کردم و در رشته پزشکی ادامه‌تحصیل دادم. 

آن روز معنای حرف مادرم را نفهمیدم که گفت اگر پزشک بشوم، بیشتر خدمت خواهم کرد

آن روز معنای حرف مادرم را نفهمیدم که گفت «اگر پزشک بشوم، بیشتر خدمت خواهم کرد»، اما حالا بعد از 50سال طبابت به حرف‌های مادرم رسیده‌ام. اگر دندان‌پزشک بودم، تا این اندازه نمی‌توانستم به مردم محروم شهر و کشورم خدمت کنم.


کلاس‌های شلوغ دکترمحمد قریب

دکتر غفوریان بعد از قبولی در رشته پزشکی دانشگاه تهران، تحصیلاتش را از سر گرفت. او در این دوره از محضر استادان بزرگی مانند دکترمحمد قریب بهره‌مند شد و توصیه او را همواره آویزه گوشش کرده است: با کسب رتبه عالی در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم. 

دکتر علیرضا یلدا، دکتر مقتدر مژدهی و دکتر وکیلی از بهترین استادان علم پزشکی در آن زمان بودند، اما سرآمد همه استادان دانشگاه علوم‌پزشکی تهران دکترمحمد قریب بود. کلاس درس استاد همیشه شلوغ و پر از جمعیت بود و دانشجویان علاقه زیادی داشتند که در کلاس‌های درسش شرکت کنند. من نیز در چند کلاس عمومی پزشکی در حوزه کودکان از اطلاعات او بهره‌مند شدم. 

دکتر قریب از لحاظ جامعیت اطلاعات پزشکی در دوره خودش مانندی نداشت. درعین‌حال از لحاظ اخلاقی و رفتاری نیز انسانی خودساخته و وطن‌دوست بود.

غفوریان با یادآوری خاطره‌ای از دکترقریب، می‌گوید: در یکی از کلاس‌های درس ایشان، استاد ابتدا درباره پیشگامی و سوابق ایرانیان در زمینه علوم پزشکی صحبت کرد و در پایان صحبت‌هایش رو به ما کرد و گفت «با آن سابقه درخشان پزشکی که ما داشتیم، کشور ما امروزه با کمبود پزشک روبه‌روست و بسیاری از مردم مناطق دورافتاده و روستایی به‌علت نداشتن حداقل امکانات پزشکی با بیماری درگیر هستند. 

از شما می‌خواهم به‌عنوان پزشکان آینده کشور با انجام پژوهش‌ها و تحقیقات علمی دوباره نام ایران را در جهان پزشکی پرآوازه کنید و با رفتن به مناطق محروم، مردم بیمار و بی‌بضاعت را که حتی پول ویزیت ندارند، درمان کنید. 

اگر این کار را کردید، مدرک پزشکی شما ارزش خواهد داشت، اما اگر نیتتان فقط کسب درآمد باشد، مدرک پزشکی شما هیچ ارزشی نخواهد داشت.» این توصیه دکتر قریب را از آن روز آویزه گوشم کردم و به این امید که بتوانم برای مردم محروم میهنم مفید باشم، طبابت کردم.


پول طبابت برای من مهم نبود

دکتر رسول غفوریان بعد از دانش‌آموختگی از دانشگاه تهران به مشهد بازگشت و با انتخاب خود، طبابت در تربت‌جام، یکی از مناطق محروم خراسان، را برعهده گرفت و در مدت حضور سه‌ساله‌اش در این منطقه محروم، منشأ خدمات پزشکی بسیاری شد.

او در ادامه می‌گوید: سال1352 دانش‌آموخته شدم و به مشهد بازگشتم. خانواده اصرار داشتند که کارم را به‌عنوان پزشک در مشهد و یکی از بیمارستان‌ها شروع کنم. همه‌چیز هم فراهم شده بود، اما نیت من چیز دیگری بود. 

به یاد توصیه‌های دکتر قریب و قولی که در دوران دانشجویی به خودم داده بودم، افتادم. حالا زمان آن رسیده بود که دینم را به مردم محروم جامعه و کشورم ادا کنم. 

برای طبابت شهر تربت‌جام را انتخاب کردم؛ شهری مرزی که از حداقل امکانات پزشکی هم برخوردار نبود. در همان روزهای اول افتتاح مطب، برای سرکشی به روستاهای اطراف این شهر رفتم. مردم از دیدن من تعجب کرده بودند. این روستا هیچ پزشکی به خود ندیده بود. در روستا پیرزنی زندگی می‌کرد که همه کارهای پزشکی آنجا را خودش انجام می‌داد؛ از مامایی گرفته تا طبابت اهالی. 

از وقتی کارم را شروع کردم، هرروز تعداد زیادی از بیماران به مطبم مراجعه می‌کردند؛ بیمارانی که حتی پول ویزیت نداشتند. گاهی اوقات چندنفری باهم پیشم می‌آمدند. منشی مطب از این وضعیت خیلی ناراحت بود، اما پول برای من اهمیت نداشت و هدفم سلامتی و بهبود بیماران بود. 

بعضی روزها نیز با رفتن به روستاهای محروم، افراد نیازمند را رایگان ویزیت می‌کردم. با کمک اهالی و کدخدای روستا و البته کمک‌های اداره بهداشت استان توانستیم برای بهداشت روستاهای محروم کارهای خوبی انجام بدهیم.

او آخرین روز کاری‌اش در تربت‌جام را به خاطر می‌آورد و می‌گوید: روزی که بعد از 3سال کار قصد برگشت به مشهد را داشتم، هرگز فراموش نمی‌کنم. تعدادی از مردم و اهالی روستاها با چشمان گریان به مطبم آمده بودند و از من می‌خواستند که آنجا بمانم. 

با دیدن آن اشک‌ها اراده‌ام برای خدمت به مردم محروم بیشتر شد. بعد از آمدن به مشهد نیز در محله دروی مشهد که آن زمان روستای بود، مطبی را راه انداختم و به طبابت مشغول شدم. در این محله نیز با کمک خیران دارو و امکانات بهداشتی را برای خانواده‌های محروم فراهم می‌کردیم.


عضویت در انجمن نازایی آمریکا

دکتر غفوریان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار مداوای بیماران، تحصیلات تخصصی‌اش در زمینه پزشکی و پژوهشی را ادامه داد و مقالات زیادی در این‌باره نوشت و برخی از این مقالات در انجمن پزشکی آمریکا مطرح شد. 

این انجمن نیز عضویت در انجمن نازایی آمریکا را به او اهدا کرد: در زمینه تحقیقات و کارهای پژوهشی نیز وارد شدم و درباره درمان بیماری پروستات که یکی از بیماری‌های خطرناک و رایج مردان است، یک تئوری ارائه دادم. تئوری درباره درمان دارویی بیماری پروستات بود و مقاله‌ای نیز دراین‌باره نوشتم که با استقبال ژورنال اریژال (مجله انجمن پزشکی) آمریکا همراه شد. 

این مجله آمریکایی اعلام کرد که روش درمان دارویی پروستات را با تأییدیه پزشکان متخصص این رشته برای انجمن پزشکان آمریکا بفرستم، اما متأسفانه دکترها در این زمینه با من همکاری نکردند. یکی دیگر از تحقیقات پژوهشی‌ام در زمینه درمان نازایی بود. 

در سال1990 به‌دلیل تحقیق و اختراع این دستگاه در حوزه نازایی و زنان به عضویت انجمن نازایی آمریکا درآمدم

خوشبختانه ما در جریان این تحقیقات دستگاهی نیز اختراع کردیم. زنان نازای بسیاری با استفاده از این دستگاه روند بهبودی را طی کردند و بچه‌دار شدند. در سال1990 به‌دلیل تحقیق و اختراع این دستگاه در حوزه نازایی و زنان به عضویت انجمن نازایی آمریکا درآمدم. 

در سال‌های اخیر نیز کار درمان و مطب را کمتر از قبل انجام می‌دهم و بیشتر وقتم صرف تحقیقات و پژوهش‌های پزشکی شده است. در زمینه بیماری‌های عمومی و پزشکی عمومی نیز تحقیقاتی را شروع کرده‌ام. امیدوارم که نتایج ثمربخش آن بتواند در بالابردن بهداشت جامعه تأثیرگذار باشد. 

در کنار تحقیقات و کار طبابت، به‌عنوان یک مجاور امام رضا(ع) با استفاده از تخصصی که داشتم، در خدمت مردم مشهد بودم. در فعالیت‌های اجتماعی و همایش‌های علمی و پزشکی، تجربیاتم را در اختیار مردم
قرار دادم.


ساخت سالن ورزشی

رسول غفوریان که همواره در کارهای خیر پیش‌قدم بوده است، بعد از فوت پدرش، مرحوم محمدعلی غفوریان‌مداح، مأمور اجرای وصیت پدر برای ساخت یک سالن ورزشی در مناطق محروم مشهد شد. 

با پیگیری‌ها و همت او، این سالن ورزشی در کوی امیر بولوار توس مشهد و در ناحیه آموزش‌وپرورش تبادکان با نام سالن ورزشی محمدعلی غفوریان‌مداح در حال ساخت است و به‌زودی به بهره‌برداری می‌رسد.

غفوریان در این‌باره می‌گوید: مرحوم پدرم کارمند کارخانه نخریسی بود. با داشتن 6فرزند (3پسر و 3دختر) همیشه بخشی از درآمد ماهانه‌اش را برای کمک به خانواده‌های نیازمند کنار می‌گذاشت. مراسم روضه‌خوانی و خرج‌دادن در ماه‌های محرم و رمضان نیز همیشه در خانه ما برپا بود. 

پدرم حتی برای پس از مرگ هم بخشی از اموالش را وقف برگزاری مراسم روضه‌خوانی و خرج در ماه‌های محرم و رمضان کرد. من نیز به‌عنوان وکیل و اجراکننده این وصیت، انتخاب شدم. پدر وصیت کرد که بعد از فوتش یک‌سوم از اموالش را برای ساخت یک سالن ورزشی در نظر بگیریم. 

همه ثروت پدرم یک منزل مسکونی در منطقه امامت بود. به‌عنوان قیم این خانه را فروختم. یک‌سوم قیمت منزل معادل 400میلیون تومان بود. وصیت مرحوم پدرم ساخت سالن ورزشی در منطقه محروم در حاشیه شهر بود. 

بعد از پیگیری و تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که سالن ورزشی در ناحیه آموزش‌وپرورش تبادکان ساخته شود که بزرگ‌ترین منطقه آموزش‌وپرورش کشور است و بیش از 90درصد مساحت آن در حاشیه شهر قراردارد. بعد از نوشتن تفاهم‌نامه با مدیریت آموزش‌وپرورش تبادکان، ساخت سالن ورزشی در سال1395 شروع شد.

طبق گفته‌های این پزشک خیر، سالن وزنه‌برداری مرحوم محمدعلی غفوریان اولین سالن اختصاصی وزنه‌برداری و حرکات اصلاحی در بولوار توس است. مساحت زمین سالن 550مترمربع در 2طبقه و دارای 650مترمربع زیربناست. 

این مجموعه شامل سالن‌های تمرین پسران و دختران، سکوی مسابقه، کارگاه آموزشی و... است و قابلیت برگزاری تمرینات قهرمانی، اردوها و جشنواره‌های استعدادیابی و مسابقات استانی و کشوری دانش‌آموزی را نیز دارد. 

در این سالن ورزشی یک کارگاه آموزشی با ظرفیت 40نفر پیش‌بینی شده است که برای برگزاری دوره‌های آموزشی، پرورشی و اوقات فراغت دانش‌آموزان مناطق محروم استفاده خواهد شد. با بهره‌برداری از این سالن، تعداد زیادی از دانش‌آموزان محروم منطقه تبادکان از امکانات ورزشی بهره‌مند خواهند شد.

 

پدرم پیرغلام امام حسین(ع) بود

رسول غفوریان‌مداح در 10بهمن سال1325 در خیابان تهران مشهد به دنیا آمد. یکی از ویژگی‌های خانواده غفوریان که از خانواده‌های قدیمی ساکن در این خیابان بودند، برگزاری مراسم‌ مذهبی و جلسات تعزیه‌خوانی، حتی در دوران ممنوعیت حکومت پهلوی بود. 

دکتر رسول غفوریان‌مداح با یادآوری روزهای کودکی و روضه‌های خانگی در خانه پدری، می‌گوید: از زمانی که چشم باز کردم، مراسم روضه‌خوانی و مجالس قرآن خانگی در خانه ما برقرار بود. اجرای این مراسم مذهبی حتی در روزگار خفقان رضاخانی و با وجود آن همه ممنوعیت بگیروببند برقرار بود. 

مرحوم پدرم، حاج‌محمدعلی غفوریان‌مداح، به برگزاری و حضور در مجالس روضه امام حسین(ع) افتخار می‌کرد و خودش را پیرغلام امام حسین(ع) می‌خواند. پسوند مداح نیز به اصرار مرحوم پدرم به فامیل ما اضافه شد. او به این وسیله می‌خواست ارادتش را به امام حسین(ع) نشان دهد.

دکتر غفوریان می‌گوید: آن سال‌ها مرحوم آیت‌ا... سیدعلی علم‌الهدی، پدر آیت‌ا... سیداحمد علم‌الهدی امام‌جمعه مشهد، یکی از روحانیان مبارز و نترس بود که به‌واسطه آشنایی و همسایگی با ما، برای خواندن روضه به خانه ما می‌آمد. 

آن زمان هنوز مشهد برق‌کشی نشده بود. کوچه‌ها خاکی و پر از چاله بود. به‌دلیل ترس از مأموران شاه و دستگیری، نیمه‌های شب 2نفر فانوس‌به‌دست از در منزل حاج‌آقا سیدعلی علم‌الهدی را تا خانه ما همراهی می‌کردند. 

در طول مسیر نیز این 2نفر به نوبت در کوچه‌های اطراف کشیک می‌دادند و اگر با مأموری برخورد می‌کردند، با فانوس به آقا علامت می‌دادند که توقف کند تا مأموران بروند. با این روش و به‌صورت مخفیانه آقای علم‌الهدی به خانه ما می‌رسید. بعد از مراسم روضه نیز دوباره همان 2نفر آقا را همراهی می‌کردند و به خانه می‌بردند. 

با این سختی و مشکلات مجلس روضه‌خوانی در خانه ما قطع نشد و ادامه پیدا کرد. مرحوم پدرم وصیت کرده بود بعد از فوتش نیز بخشی از اموالش را وقف روضه‌خوانی امام حسین (ع) کنیم و من به عنوان قیم و موکل پدرم اجراکننده این وصیت هستم.

 

تبعیض قراردادن بین شاگردان

دکتر غفوریان در دوران تحصیلاتش، از ابتدایی تا دبیرستان، همواره به‌عنوان شاگرد ممتاز و درس‌خوان شناخته می‌شد. او با یادآوری دوران خوش مدرسه، می‌گوید: تحصیلاتم را در دبستان عنصری مشهد شروع کردم. یکی از معلمان من در مدرسه عنصری اکبر صابری‌فر بود که بعدها به‌عنوان شهردار مشهد منصوب شد. 

همیشه شاگرد زرنگ مدرسه بودم و هیچ‌وقت درس و مدرسه را تعطیل نکردم، حتی زمانی که بیمار بودم. در همین مدرسه عنصری فرزند یکی از معلم‌ها با من هم‌کلاس بود. همیشه بهترین نمره کلاس را می‌گرفتم و نمره بعدی را پسر معلم مدرسه می‌گرفت. به‌تدریج من و این پسر رقیب درسی همدیگر شده بودیم. 

همیشه شاگرد زرنگ مدرسه بودم و هیچ‌وقت درس و مدرسه را تعطیل نکردم

او هرچه درس می‌خواند، بازهم من بیشترین نمره کلاس را می‌گرفتم. کم‌کم این رقابت درسی به دشمنی بدل شد. پدر او که از معلمان مدرسه عنصری بود، هروقت من را می‌دید، با چشم‌غره و ناراحتی از کنارم رد می‌شد. 

یک روز مدیر من را به دفتر مدرسه برد و در جریان یک گفت‌وگو به من فهماند که قرار است در برنامه معرفی شاگردان برتر مدرسه، همان پسر معلم را به‌عنوان شاگرد اول کلاس معرفی کنند. 

مدیر گفت من می‌دانم تو شاگرد اول کلاس هستی، ولی قول بده ناراحت نشوی و این موضوع را قبولکنی. پایان سال و زمان معرفی شاگردان برتر مدرسه، با وجود اینکه من بالاترین معدل را داشتم، به‌عنوان شاگرد دوم معرفی شدم.  

دوره راهنمایی را در مدرسه وقایع‌نگار و دبیرستان را در مدرسه فردوسی مشهد گذراندم. در راهنمایی و دبیرستان نیز همیشه رتبه ممتاز را داشتم. معلمان خوبی هم داشتیم که در کنار درس و تحصیل، نحوه زندگی‌کردن را به ما آموختند. محمدرسول بازرگانی یکی از این معلم‌های دلسوز بود. او با تسلطی که بر کتاب‌های ادبی و قرآن داشت. 

از آیات قرآن و اشعار کتاب گلستان و بوستان برای ما می‌خواند و ما را با معنا و مفاهیم آن آشنا می‌کرد. با دانش‌آموزان مأنوس بود و ما هر مشکلی داشتیم، با خیال راحت با او مطرح می‌کردیم. او هم راه‌حلی را جلو پای ما می‌گذاشت.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44